metallurgydata متالورژی دیتا

متالورژی،نانو،ریخته گری،مدلسازی،جوشکاری،فرج،متالوگرافی،بیومتریال،ایمنی صنعتی،استخراج،عملیات حرارتی،فلزات،مهندسی مواد،خوردگی،دیرگداز

metallurgydata متالورژی دیتا

متالورژی،نانو،ریخته گری،مدلسازی،جوشکاری،فرج،متالوگرافی،بیومتریال،ایمنی صنعتی،استخراج،عملیات حرارتی،فلزات،مهندسی مواد،خوردگی،دیرگداز

metallurgydata       متالورژی دیتا

به لطف خدا،metallurgydata کاملترین و پر بازدیدترین(آمار حقیقی و قابل باز دید)مرجع اطلاعات مواد و متالورژی با بیش از 1300 عنوان ،شامل هزاران متن،کتاب،تصویر،فیلم تخصصی در خدمت شما می باشد.پاسخ به سئوالات و مشاوره رایگان با تجربه20 سال تحقیق و مطالعه در شاخه های مختلف متالورژی.

آماده معرفی طرح ها و واحدهای صنعتی موفق و نو آور بصورت ویدئو و متن در این مجموعه هستیم.

http://kiau.ac.ir/~majidghafouri
09356139741:tel
ghfori@gmail.com
با عرض تقدیر و تشکر از توجه و راهنمایی کلیه علاقمندان
با ctrl+f موضوعات خود را در متالورژی دیتا پیدا کنید

پیامرسان تلگرام: metallurgydata@

بارکد شناسایی آدرس متالورژی
بایگانی

 پیش از آهن

   کاوش های انسان و یافته شده ها و راه پشرفت دانش و فن، وامدار کار و کوشش و کارآمدی هوش و خرد انسان در درازنای زندگی اوست. گرچه دگرگونی ها و پیشرفت زیستی انسان از دیگر جانوران بیشتر بوده ولی گذر دگرگونی آن تا به امروز به صورت نمایی ، رشد کرده است.بویژه پس از روزگار سوم یخبندان کره زمین که در مرز 12000 سال پیش آغاز شده، کاوش ها و پدیدآوردهای انسان، ساختن ابزار و کاربرد آنها از جمله پیشرفت صنایع متولورژی به صورت شگفت انگیزی رشد کرده اند.

   متالورژها (بیرون آورندگان فلزات از کانها) همواره کوشیده اند تا مکانیسم دادوده های جسم ها در فرآیند زنده کردن، آب کردن و پالایش سنگ های کانی فلزات و دیگر روش ها فیزیکی _ شیمیایی را دانسته و آنها را به نمایش گذارند، ولی انسان های نخستین که به انگیزه سازوکار زندگی و دانش خود همواره کالبدها و سایه های پنداری را در پندار خود داشتند، مسایل متالورژی را نیز به روشی که در زندگی روزمره به آن خو گرفته بودند بررسی می کردند، چنان که بومیان، نقش خدای آتش را در آب کردن و زنده نمودن سنگ ها و فراورده های فلزات به گونه ای یکراست دخیل می دانستند. هنوز هم در برخی تیره های آفریقایی، فلزات را به روش های 5000 سال پیش از میلاد پدید می آورند. آن ها پس از شعله ور کردن زغال در درون کوره هایی ساده، پیش از آن که سنگ فلز را در کوره بچینند، مرغی را برای خشنودی خدایان، قربانی و خون آن را در درون کوره می ریزند، سپس از چگونگی جان سپردن مرغ سر بریده شده می پندارند که خدایشان خوشنود شده یا نه و هنگامی که دانستند خدایشان خوشنود شده کار خود را آغاز می کنند.

   با پذیرفتن این حقیقت که انسان در درازنای زیست خود نه تنها از دیدگاه تن و جان بلکه از دیدگاه هوش و خرد پیشرفتی شگرف کرده است، در این جا این پرسش پیش می آید که زیر چه شرایطی، انسان توانسته است خود را به این درجه پیشرفت و خردورزی برساند؟ آیا کوشش های انسان برای زنده ماندن در درازنای سه دوره یخبندان که نخستین آن در مرز 400 هزار سال پیش و دومی در مرز 200 هزار سال پیش و سومی در مرز 100 تا 150 هزار سال پیش انجام گرفته و شایستگی گزینش و برابر کردن خود در برابر رویدادها، جابجایی او انگیزه پیشرفت اندیشه و خرد او شده است، یا انگیزه ای دیگر در این زمینه پدیدار بوده است؟ در هر حال دست های انسان آغازین، وسیله ای برای ساخت ابزار و هوش ذاتی و انگیزه اصلی رشد او بوده و سرانجام همیاری دست و خرد انسان انگزه پیشرفت او شده اند.

   آتش از مرز 400 هزار سال پیش مورد سود جستن انسان بوده، آتش برای پدید آوردن گرما، پخت و پز، برای نگهداری انسان در برابر یورش جانوران و از همه پر ارج تر برای ساختن ابزار فلزی از سنگ های آن ها به مرور بیشتر بکار می رفته و انسان با کمک آتش به ساخته ها و پدیده هایی زیاد دست یافته است.

   همچنین پیدایش سنگ چخماخ و تراش آن برای ساخت ابزار و اسلحه جزو نخستین کاوش های بسیار پر ارج انسان آغازین بوده است.

   شایان نگرش است این که ابزار فراوانی از جمله برای ماهی گیری، ساختن نیزه و برخی از ابزار به وسیله انسان های آغازین مانند انسان نئاندرتال (Neandertal) و یا انسان رودزیا (Rhodesia) مورد سودجویی قرار می گرفته است. بی تردید برخی از جانوران و نیز انسان های آغازین می بایستی در مرز 100 هزار سال پیش از میلاد یعنی در روزگاران یخبندان کره زمین مرده باشند. پیدایش چیزها و ابزار آغازین و جنگ ابزار ساخته شده از چوب، استخوان، سنگ چخماخ و نیز نشان گزاری غارها از مرز 100 سال پیش از میلاد به این سودبه مرور بیشتر شده اند.

   برپایه دیدگاه زمین شناسان، روزگاری که برخی از بخش های کهن را هنوز یخچال هایی فراگرفته و یا تازه دوره یخبندان آغاز شده بوده است، در برخی از کرانه های ایران دوره یخبندان پایان یافته و باران هایی سخت می باریده و بر نشان آب شدن یخچال ها، سیلاب هایی فراوان روان و دریاچه هایی درست شده است. گویا دریاچه های کویر لوت و کویر نمک، بازمانده های همان دریاچه ها هستند. پس از فرونشستن سیلاب ها و دریاچه های مرکزی، جلگه هایی بارور درست شده است. گرچه تری و نمناکی زیاد در پهنه دشت ایران برجای نمانده، باز هم این کرانه ها برای نشیمن انسان دلخواه تر شده است. به مرور جلگه های بارور خشکیده و شوره زار شده و شهرها و روستاها به زیر شنزار رفته اند به این انگیزه بوده که مردم به مرور، زندگی در چشمه سارها و کرانه های خوش آب و هوا را برگزیده اند.

   نشانه هایی که انگیزه زندگی انسان آغازین در آن سوی قفقاز و کشورهای باختری و نیز نزدیک مرزهای ایران و کردستان است از آن 200 هزار تا 400 هزار سال پیش است، ولی بی تردید در دورانی پیش از این نیز، انسان در ایران ساکن بوده است. نشانه هایی در باختر ارومیه، خاور کویر نمک، فارس و کرانه های کردستان و لرستان پیدا شده که سکونت انسان در این کرانه ها را از مرز 100 سال پیش روشن می کند. دیرینگی این نشانه ها، نشان می دهد که انسان 30 تا 55 هزار سال پیش از در ایران ساکن شده است.

   از کهن ترین نشانه ها از آن روزگار، غاری است در بیستون که در کناره دره و نزدیک چشمه ای قرار گرفته و بین راه همدان – کرمانشاه، در سر راه ایران – میاندورود (عراق کنونی) قرار گرفته است. در این غار بازمانده های گوزن ها، اسب های بیابانی و نیز استخوان های انسان آن دوره پیدا شده است. از دیگر نشانه های بدست آمده در این غار چنین دانسته می شود که فرهنگ مردم آن روزگار در این جا، همان فرهنگ انسان نئادرتال (انسان دوره شکار) بوده است.

   یادآوری می شود که دوران روزگارهای تاریخی برای تیره های گوناگون ناهمسانی داشته اند. برای نمونه، شاید در کشوری، روزگار سنگی در 12 هزار سال پیش به پایان رسیده باشد، در حالی که درجایی دیگر از آن دوره ادامه داشته باشد، ولی به درستی می توان گفت، ساختن ابزار لازم برای دفاع، کشاورزی آغازین، گله داری، ماهی گیری و سفال پزی از ده هزار سال پیش از میلاد در ایران آغاز شده و هنر ساختن ظروف سفالی و مسی اندک اندک رونق گرفته است.

   نشانه های به دست آمده در کرانه های دیگر ایران از جمله در غار مسکونی کمر بند و غار خاتو نزدیک جلگه خزر در باختر بهشهر از آن هزاره یازده و دوازدهم پیش از میلاد است که ساکنان آن کرانه ها در دریا به شکار ماهی و در جنگل ها به شکار گوزن می پرداختند.

   نشانه هایی که نشان دهنده نخستین گام های انسان برای کشاورزی و دامداری در ایران باشد از آن ِ هزاره یازدهم و میانه هزاره دهم پیش از میلاد است. در غار خاتو و غار کمربند، بازمانده های استخوان آهو و گوزن که از آن ِ هزاره هشتم پیش از میلاد، فراوان شده اند. این پدیده ها نشان از آن دارند که از این دوره به بعد، انسان برای نگهداری جانوران به اهنگ دامداری سود جسته است.

متالورژی مس در ایران

   کهن ترین نشانه های فرهنگی انسان در کرانه ای بارور از خاور میانه که از شمال کرانه های دریای مدیترانه و کوههای آناتوی و از جنوب رودهای دجله و فرات را در بر می گیرد پیدا شده است باستان شناسان بر این باورند که کشاورزی در این کرانه پس از دوره سوم یخبندان شناخته و آغاز شده است. در این کرانه نشانه های انسانهای پیش از دوران سفال دیرین و سفال نوین، دوران باردان های سفالی، دوران مس کهن، دوران مفرغ آغازین و مفرغ میانی از زیر هزاران خروار خاک بیرون آورده شده است.

   نخستین نشانه های کاربرد مس ناب طبیعی برای ساختن ابزار مسی که به روش چکش کاری شکل گرفته است، در آناتولی در نزدیکی کان های پر از مس ارگانی (Ergani) و تپه سایونو (Sayonu) پیدا شده است که از آن ِ هزاره هشتم پیش از میلاد است، ولی نشانه های مسی که از زنده کردن و آب نمودن مس پدید آمده و نیز پیدایش توده های فراوان سرباره که برنشان بیرون آوردن و آب کردن سنگ های مسی ساخته شده و نیز پیدایش توده های فراوان مس در آناتولی،  همه نشان دهنده این هستند که این روش ساخت مس، در مرز شش هزار سال پیش از میلاد در ‌آن کرانه ها انجام می گرفته است و به گونه ای که روشن شده، ریخته گری مس در آناتولی در مرز 4750 سال پیش از میلاد و ساختن چیزها از مس از سنگ های آن در مرز 3500 سال پیش از میلاد انجام گرفته است.

سودجویی از مس در سیالک کاشان

   یکی از کهن ترین کرانه های کرانه های نشیمن در ایران، همان گونه که پیش از این نیز اشاره شد، سیالک (سیلک) است. در سیالک نشانه های روزگاران گوناگون فرهنگ انسان آغازین، پیدا شده اند. نشانه های پیدا شده نشان می دهند که کشاورزی آغازین، گله دارای و سود جستن از فلزات در این جا پیش از دیگر کرانه های ایران انجام گرفته اند.

   برپایه پیدا شدن مرکزهای فراوان مسگری ها و نیز چیزها و ابزار مسی در کناره کویرهای ایران، چون: سگزآباد قزوین، چشمه علی نزدیک تهران، تل آنو (تل آنو اکنون در ترکستان است)، تل پارین، تل ابلیس و تل خبیص کرمان، ترش اسب و آناتولی، چنین دانسته می شود که تکنولوژی،آب کردن فلزات و ریخته گری پیشرفته مس در ایران و ترکیه برابر بوده اند، ولی در همه گفته های بالا، بین پژوهشگران هم رایی پدیدار نیست. از جمله برپایه دیدگاه امسیت (Smith) و ورتایم (Wertime)، ابزارهای مسی پیدا شده در تپه سیالک کاشان و تپه حصار از مس ناب طبیعی ساخته شده اند.

   بر روی سفالی که در سیالک به دست آمده و از آن ِ هزاره چهارم پیش از میلاد است، انسانی دیده می شود که در کنار گاوی در حال آب خوردن ایستاده است. این تندیس نشان می دهد که در سیالک سود جستن از جانوران اهلی زودتر از دیگر کرانه های ایران انجام گرفته است. باید دانست که فرهنگ مردم کرانه های: قم، قزوین و تهران در روزگار باستان همانند فرهنگ زندگی کهن ترین  انسان های سیالک بوده است.

   در سیالک کهن ترین نشانه های مسی پیدا شده که به روش سرد، چکش کاری شده و از آن ِ 4100 سال پیش از میلاد است. از این پدیده روشن می شود که گذار از روزگار سنگ به روزگار فلزات در سیالک، در هزاره پنجم پیش از میلاد انجام گرفته است. (آنچه روشن و آشکار است و تاریخ نشان می دهد، انسان در بیش از ده هزار سال پیش از فلزات سود می جسته و جیانیان و مهابادیان و کیانیان که تاریخشان بیش از ده هزار سال پیش است از شمشیر، خنجر، نیزه و سپر سود می جسته اند، ولی چون هنوز کاوشگران به ابزار و چیزهای آن روزگار دست نیافته اند نمی توانند پیش تر بروند، چون هنوز از آن روزگار نشانه هایی به دست نیاورده اند و با کند و کاوهای تازه امید است آن روز فرا رسد که بتوانیم به درستی تاریخ فلزات در ایران را دریابیم).

   دانشمندان پژوهشگر چون: هرتسفلد (Hertzfeld)، اشمیت (Schmidt)، براون (Braun) و کونته لو (Contenau)  ابزارهایی همانند در کناره های کویر مرکزی ایران پیدا کرده اند. برابر دیدگاه تئودور و ورتایم به گمان زیاد، کان های سنگ مس انارک (تال مسی) برای ساختن ابزار مسی از هزاره پنجم پیش از میلاد مورد سودجویی بوده است.

   از میانه هزاره چهارم پیش از میلاد که مردم سیالک به ویژگی های مس و باردان های سفالین آگاهی یافتند، کوزه گری و فلزکاری در این سامان پیشرفت شایان نگرشی یافته. برپایه یک دیدگاه دیگر، برخی از چیزهای پیدا شده در سیالک از آن هزاره پنجم پیش از میلاد هستند که از آب کردن مس و ریخته گری آن به دست آمده اند. زیرا نخست از سویی سرباره هایی زیاد در کاوش های تیله کوت (R.F.Tylecote) و همکاران وی در سال 1968 میلادی در نزدیکی سیالک پیدا شده اند. دوم، اینکه از شکلهای ساده ابزارهای مسی از جمله: سنجاق، سیخ، سرنیزه و درفش که به روش چکشکاری شکل گرفته اند، ساختمان متالوگرافی یک سرنیزه پیدا شده در این جا، نشان می دهد این چیزها نخست از راه زنده کردن، آب نمودن و ریخته گری به دست آمده و سپس به روش چکش کاری، شکل داده شده اند. سندهایی در دست است که نشانه هایی از پیشرفته بودن فرهنگ مردم سیالک دارد.گیرشمن می گوید: مردم سیالک دیوارهای خانه ها و نیز تن های مردگان را با ماده قرمز، رنگ می زدند که به گمان زیاد این رنگ، گل اخری بوده که نوعی اکسید آهن هماتیتی بوده که در بیشتر کرانه های ایران یافت می شده است. بنابراین دور از درستی نیست که مردم سیالک با آن فرهنگ پیشرفته از نخستین تیره ای به شمار آیند که سنگ آهن را می شناخته و از آن سود می جسته اند.

   در سگزآباد قزوین در جایی به نام های تپه زاغه و تپه گورستان است که کارهای متولوروژی در کارگاه های مسگری انجام می شده که ابزار یافته شده در این جاها از آن ِ 4900 سال پیش از میلاد است.

   ابزار مسی و مفرغی که از هزاره پیش از میلاد تا کنون در کرانه های گوناگون ایران پیدا شده، نشان می دهد که در بیشتر کرانه های ایران، مس و سنگ مس بوده و مورد بهره برداری قرار می گرفته است.

متالورژی طلا

   برخی از پژوهشگران بر این باورند که از فلزات برای نخستین بار ریزه های درخشان طلا که در کنار ماسه های کنار رودخانه ها پراکنده بوده شایان نگرش انسان گردیده، ولی هنوز روشن نشده که انسان آغازین در جهان، نخستین طلا را شناخته یا مس را؟

   برخی دیگر از پژوهشگران براین باورند که نخستین بار، مصریان سنگ طلا را پیدا کرده و از آن سود جسته اند، ولی ویل دورانت در کتاب مشرق زمین گهواره تمدن می نویسد: گویا هندیان پیش از دیگر توده ها به بیرون آوردن طلا پیروزی یافته اند.

   پی یرروسو در کتاب تاریخ صنایع می نویسد: 5000 سال پیش از میلاد در کشور سومری ها (توضیح پاورقی : باید دانست که سومریان از نژاد آریا بودند و پس از فروپاشی کیانیان و پاره پاره شدن هفت کشور ایران، سومریان به دورهم گرد آمده و دولتی برپا کردند و از خط دین دبیره نیاکان خود، خط میخی را پدید آوردند.) قرار گرفته در میاندورود، طلا به مراتب بیش از امروز رواج داشته است سندها و گواهی هایی فراوان در دست است که نشان می دهد بهره وری از طلا و ساختن چیزهای طلایی در ایران دیرینگی بسیار کهن دارد.

   کان های طلا و نیز سازوبرگ های لازم برای شست و شوی طلا در موته (در 220 کیلومتری تهران و در راه تهران – اصفهان قرار گرفته است.)، قرار گرفته در بین کاشان و اصفهان پیدا شده اند، ولی تاریخ درست دیرینگی نشانه های پیدا شده، روشن نیست و به گمان زیاد کوشش های متالورژیکی در موته به 6000 سال پیش از میلاد برمی گردد.

   در هزاره پنجم – چهارم پیش از میلاد در ایران کاربرد طلا و نقره برای ساختن زیور ابزار رایج بوده است. همان گونه که پیش از این اشاره شد، کاروانیان در مرز 3000 تا 2500 سال پیش از میلاد از جمله طلا را نیز می شناختند.

   به کارگیری فلزات گرانبها در روزگار هخامنشیان و سلوکیان بسیار زیاد بوده است.

   از دیدگاه این که نشانه های هنری فراوانی از جنس طلا و تپه چراغ علی (در 14 کیلومتری رودبار بین راه رشت و قزوین قرار دارد.) و یا مارلیک تپه پیدا شده که در جهان شناخته شده اند، بنابراین به کوتاهی نشانه های طلایی این تپه ها مورد بررسی قرار می گیرند. نشانه های زینتی به دست آمده در تپه چراغ علی که از جنس طلا هستند عبارتند از: گوشواره، انگشتری، موی بند، پیشانی بند، گردن بند، گردن آویز دکمه، سنجاق، تندیس های انسان و جانور و جام های بسیار با ارزش می باشند.

   جام مارلی یکی از زیباترین باردان های پیدا شده در تپه چراغ علی بوده و از گرانبهاترین جام های جهان است. این جام با بلندی 18 سانتیمتر و وزن 316 گرم از طلای ناب ساخته شده است.

   همان گونه که نگاره این جام نشان می دهد، دوو گاو بال دار در حال بالا رفتن از درخت مقدس و یا درخت آراستنی هستند. همین نگاره در سوی دیگران این جام هم دیده می شود. باید دانست که جام مزبور با چکش کاری شکل گرفته و سر گاو نزدیک به دو سانتی متر از بدنه جام برجسته تر است. این نشانه ها از دیدگاه شکل دادن طلا در آن دوره شایان نگرش است.

   جام های فراوان دیگری از طلای ناب در تپه چراغ علی پیدا شده که بر روی آنها به جز نگاره گاو رخ هایی از بز، قوچ، گوزن، اسب، شیر، پلنگ، عقاب، انسان و جانوران دیگر به شکل های پنداری نیز ساخته شده اند. این نگاره ها در آغاز جنبه پنداری داشته، ولی رفته رفته نشانگر پیشرفت اندیشه های مذهبی، فلسفه و باورهای انسان بوده است.

   از روزگار هخامنشی (سده های پنجم و ششم پیش از میلاد) نیز نشانه هایی فراوان از طلا و نقره در جاهای پراکنده و نیز در گنجینه گرانبها: یکی در کنار رود جیحون و دیگری در شهر همدان قرارگاه تابستانی آن سلسله پیدا شده اند. شکل جام طلایی از روزگار هخامنشی که در همدان به دست آمده است.

   در این جام چنبره هایی افقی به موازات هم کنده شده و دسته جام به کله شیری بال دار همانند است. این پروژه، روش اندیشه های تیره های پیش از تاریخ را نشان می دهد و براین باور استوار است که نوشیدن از باردان هایی که به شکل جانوران نیرومند هستند انگیزه جابه جا شدن نیروی آن جانور به انسان می شود.

   نقره مانند طلا موارد به کار گرفته شده فراوانی داشته و دارد. نقره به ویژه در روزگار باستان برای ساختن زیور ابزار، سکه ها و ظرف ها به کار گرفته است.

   نشانه هایی از جنس نقره ناب از آن ِ روزگاران گذشته در ایران پیدا شده که هر یک به گونه ای گویای فرهنگ زمان خود هستند. روشن است با چیره شدن تیره های بیگانه بر ایران، هنر نیز زیر نشان فرهنگ کشورهای چیره گر قرار گرفته است. در تصویر جامی نقره ای به قطر 25 سانتی متر دیده می شود از آن ِ روزگار سلوکیان می باشد در این تصویر نگاره عقابی در مرکز این جام و جانوران و انسان هایی که گاهی نیمه پنداری همانند روش های نمایش هنر ایرانیان و گاهی به صورت های طبیعی تر مانند روش های ابزار هنر ایرانیان دیده می شود. این نشانه از زیبایی ویژه ای برخوردار است، ولی افسوس که این هنر به یونانیان نسبت داده شده است.

   پس از طلا و نقره سرب پیدا می شود. درباره ارزش سرب در فرهنگ آسیای جنوب خاوری بین باستان شناسان ناهماهنگی پدیدار است، زیرا برخی براین باورند که سرب تا روزگار رومیان ارجی نداشته است، ولی پس از یک دوره کاربرد پراکنده در هزاره چهارم و سوم پیش از میلاد،در هزاره نخست پیش از میلاد رایج بود و کربرد داشته است، ولی به هر حال سخت چیزها از سرب زوردتر از قلع انجام گرفته است. چون در سنگ های سولفور و کربنات سرب، نقره هست، بنابراین در روزگاران پیش از اسلام بیرون آوردن سنگ سرب در ایران بیشتر به آهنگ به دست آوردن نقره آن انجام میگرفته است.

   به دست آوردن سرب از سنگ آن نسبت به فرآورده مس، به انگیزه پایین بودن درجه گرما، کارکردهای آن ساده تر بوده، بنابراین در روزگار باستان به گمان زیاد به دست آوردن سرب از سنگ آن بیشتر از مس انجام می شده است. در سال 1935 میلادی، شماری کوره های آب کردن مس و سرب از آن ِ دوران پیش از تاریخ به وسیله ام.او.شومان، در دور و برانارک پیدا شده اند. در درون برخی از کوره ها هنوز سرباره سرب بوده است.

ادامه دارد.

متالورژ‍ی سرب و قلع در ایران

   برابر دیدگاه های کارشناسان، سرب از پدیده های مصریان است و برای نخستین بار، آنها سرب را پیدا کرده و برای رنگ آمیزی چشم به کار می برده اند و به گونه ای که می گویند این فلز جزو نخستین آخشیجی است که انسان به پیدا کردن آن پیروزی یافته است پس از مصر، ایران به ویژگیهای سرب پی برده و آن را از سنگ سرب بوسیله کوره های زغالی از سنگ سرب جدا نموده و مورد بهره برداری قرار داده است. توده هایی فراوان از سرباره کوره های ساخت سرب با قطرهای 7 تا 8 متر در نزدیکی کان های نخلک و نیز کوره های گداز فلز در کویر لوت بین نخلک و تبس پیدا شده اند که برخی در نمایش دید و برخی نیز پوشیده از شن و ماسه هستند. همچنین در کرانه سه چنگی (Sechangi) قرار گرفته در شمال نی بند و خاور کویر لوت در مرز افغانستان، کان ها و ابزار های لازم برای بیرون آوردن سنگ سرب از کان، کانه آرایی، نشانه های کوره های گداز و نیز توده های سرباره باکرانه ای (قطری) هشت متر پیدا شده اند و نیز تابوتی در لبنان پیدا شده است.

   در تارز قرار گرفته در جنوب نی بند، کان های سنگ سرب و کوره هایی نوین برای درست کردن سرب پدیدار هستند که گویا مورد بهره برداری قرار نگرفته اند. سرب در ایران بیش از 5000 سال پیش از میلاد برای ساختن لوله های آب، پوشش بام ساختمان ها و ابزار خانه به کار می رفته است و رفته رفته برای ساختن ساچمه جنگ افزار، کابل ها، صفحه های باطری و پوشش و نگهداری انبارهای اسیدسولفوریک و نیز برای جلوگیری از پراکنده شدن پرتوافکنی رادیواکتیو و جز آن مورد بهره برداری قرار می گرفته است.

   در روزگار هخامنشیان مصرف سرب به گونه ای چشم گیر برای ملات در کارهای ساختمانی،سدسازی، پل سازی و نیز برای ساختن برخی از ابزار افزایش یافته است.

   قلع نیز در روزگار باستان برای ساختن مفرغ و تنها گاه گاهی به تنهایی مورد بهره برداری قرار می گرفته است. تاریخچه متالورژی قلع روشن نیست و نشانه هایی که بر دیرینگی آن باشد پیدا نشده است. همان گونه که در پیش گفته شد، مفرغ مدت زمان شایان نگرشی پیش از به دست آمدن قلع ساخته می شده، زیرا به گمان زیاد آمیخته سنگ قلع و سنگ مس برای ساختن مفرغ،همزمان زیر کاکردهای متالورژی قرار می گرفته اند. رفته رفته انسان توانایی آن را یافت که عامل بزرگ دگرگونی ویژگی از جمله سخت شدن و افزایش پایداری مکانیکی مس، قلع را بشناسد.

   شاید در مرز 3000 سال پیش از میلاد، قلع از سنگ آن جدا شده باشد. به گونه ای که در پیش گفته شد، ایرانیان شاید بیش از 10 هزار سال پیش، چندین فلز را شناخته بودند و از آن سود می جستند، ولی چون تا کنون لایه های زیرین تپه ها کاوش نشده هنوز به جایی نرسیده اند که فلزات ده تا دوازده هزار سال پیش ایران را از دل خاک ها بیرون کشند. چون سند و مدرک زیادی در دست است که سلسه های جیانیان، آبادیان، مهابادیان، پیشدادیان و کیانیان که سلسله آنها از دوازده هزار سال پیش آغاز می شود با شمشیر، خنجر و سپر می جنگیدند و به فلزات پی برده بودند.

کاشکی هستی زبان داشتی       تا ز هستان پرده برداشتی

   به آرزوی آن روزگار که کاوش گران فرزانه به تمدن و فرهنگ دیرین ما دست یابند و سرفرازی ایران و ایرانیان را به جهانیان بشناسانند.

دیدگاه دانشمندان درباره ایرانیان که پیشرو دانش و فرهنگ

در جهان بوده اند

   کند و کاوها و کاوش هایی که در سالهای پسین در سراسر ایران شده باورهای پیشین دانشمندان و باستان شناسان را دایر بر این بخش بزرگ صنایع آغازین از دانش و فرهنگ ملت های جلگه میاندورود گرفته شده بر هم زده است و امروز به گمان زیاد بیشتر دانشمندان بر این باورند که تمدن و فرهنگ از ایران رو به باختر و جلگه میاندورود رفته است.

   دکتر گیرشمن در کتاب ایران از آغاز تا اسلام می گوید: انسان آغازین میاندورود از همان نژاد و ریشه انسان فلات ایران می باشد.

   ستون لوید (Seton. Loyd) در کتاب هنر خاور نزدیک باستان می نویسد: در میاندورود همه پیشرفت فرهنگی که ما درباره آن سخن می گوییم منسوب به نیروی زودرس سومری هاست که از نژادی بودند که نه هند و اروپایی بود و نه سامی، بلکه نژاد آنها آریایی و نیاکان آریائیان ایران باستان بود که وراد شدن آن ها به جلگه میاندورود برابر گواهی تاریخی از آغاز هزاره سوم پیش از میلاد به بعد آشکار و روشن شده است. امروزه درباره ریشه آن ها تردید خیلی کمی پیداست. آنها نخستین مردمی بودند که به خلیج فارس در جایی که مرداب ها در حال خشک شدن بود، گام نهادند – آنان از سرزمین پیشین خودشان که در فلات ایران قرار داشت به میاندورود آمدند.

   نیکلاراست در جستاری که درباره قزوین کهن نوشته و یادآور گردیده که بهشت به زبان سومری (دیلمون) نامیده می شود و همه شرح دلپذیری که درباره سرزمن پاکیزه کوهستانی دیلمون در نوشته های سومری دیده میشود از یادآروی نیاکان سومری های کهن، پیش از بیرون رفتن آنها از بهشت یعنی از سرزمین کوهستانی شمال ایران است و از پیش آمد، پایتخت دیلم کهن دژ شناخته شده رژه (شمیران) بوده و این نام هم با نام ویژه سومر یا شومر مربوط و از نشانه های ایست سومری های کهن در شمال ایران می باشد.

   در آیه دوم و سوم باب یازده سفر پیدایش تورات آمده است که: و واقع شد که چون از مشرق کوچ می کردند همورائی در زمین شنعار ((Shanar یافتند و در آنجا نشیمن کردند و به یکدیگر گفتند، بیایید خشت ها بسازیم و آنها را خوب بپزیم. و ایشان را به جای سنگ آجر بود و به جای گچ قیر(شنعار به معنی دو نهر و میان آن ها. سرزمینی است که در آنجا پس از رویداد توفان خشت زده شد و قیر را به جای گل به کار می بردند. در تاریخ ایران باستان آمده است: سرزمین تیره سومر را که از چهار هزار سال پیش از میلاد در جنوب عراق کنونی می زیستند، همسایگانش شنعار می خواندند. بنا به نوشته هایی که در دست است، شنعار سرزمین سومری ها عبارت بوده از کشورهایی که هر یک به دست شهریاری اداره می شده به سرپرستی خدایی: کهن ترین نوشته هایی که از شهریاران شنعار به دست ما رسیده به یک سده از سومین هزاره پیش از میلاد، از جمله آنکه مسیلیم Mesilim در 3100 سال پیش از میلاد و در آن جا پادشاهی داشته است«فرهنگ ایران باستان: ص ص 117-118-119-120-127-128-131-133-135و136» ). سومریان همانگونه که گفته شد و در گفتارهای بعدی نیز خواهد آمد، پس از یورش اسکندر یکم که برادر تنی داراب کوچک واپسین شاه کیانیان بود که داراب در جنگی که اسکندر به ایران یورش آورده بود کشته شد و سلسله کیانیان فروپاشید و به انگیزه همان فروپاشی هفت کشور ایران پاره پاره شد و ایرانیان به تیره های گوناگون درآمده راهی کرانه ای شدند. سومریان هم به بخش پایینی میاندورود نزدیک خلیج فارس که عبرانیان و دیگر همسایگان آن کرانه را شنعار می نامیدند کوچ کردند و تمدن و فرهنگ نیاکان خود (آریائیان) را در آنجا پیاده نمودند. برخی از نویسندگان تاریخ براین باورند که نژاد سومریان روشن نیست و برخی راهی نادرست رفته و آنها را از نژاد مغول می دانند، ولی بیشتر تاریخ نگاران براین باورند که نژاد و ریشه آنان از شوش است که بخشی از ایران بوده است و برخی دیگر می گویند که آنان پیش از کوچ در بابل می زیستند که آنجا هم جزو هفت کشور ایران بوده است. باید دانست که خاور میاندورود ایران است و آیه های تورات که آورده شد باور تازه دانشمندان را که دانش و فرهنگ از دشت ایران به جلگه میاندورود رفته و ایران کهن ترین گاهواره فرهنگ جهان بوده نیرو می بخشد. با این همه در سده نوزدهم نیز برخی از دانشمندان را همین باور بود.برای نمونه، کرویزر در کتاب خود که در سال 21-1819 نوشته، ریشه و سرچشمه همه تمدن و فرهنگ جهان را از ایران می داند.

   سر آرتور گیت و پروفسور ارنست هرتسفلد در بخش مربوط به ایران به عنوان مرکز فرهنگ و دانش پیش از تاریخ، در کتاب بررسی هنر ایران نوشته پروفسور پوپ چنین می نویسد: از اینکه فلات سوی خاوری میاندورود یعنی ایران در واپسین زمان روزگار سنگ یعنی در مرز هزاره پنجم پیش از میلاد دارای یک فرهنگ و تمدن  بسیار پیشرفته ای بوده تردیدی نیست – سه فرهنگ پیدا شه در شوش، آنو در ترکستان و موهنجودارو در دره سند به اندازه ای دارای همانندی هستند و سازوکار نسبی این سه کرانه به گونه ای است که به یقین می توان گفت که این سه فرهنگ بی تردید یک سرچشمه مشترکی در فلات ایران که شامل افغانستان و ارمنستان نیز می باشند، دارد.افزون بر کند و کاوهای باستان شناسی پسین در کرانه های گوناگون ایران نشان می دهد که فرهنگ و تمدن این سه کرانه مرزی واکنشی از پیشرفتهایی است که در فلات مرکزی ایران پدید آمده و پیوند و به هم پیوستگی با آن دارد ما می توانیم این همانندی ها را بر پدیدار بودن یک مرکز هم انبازی بدانیم که این سه فرهنگ از آن جدا شده باشند و این جا در دشت ایران قرار دارد.

   پرفسور لنارد وولی (Leonard Woolley) که یکی از نامبردارترین باستان شناسان درباره کندوکاو میاندورود می باشد در کتاب خود به نام (اور و کلده) می نویسد: سومری ها باور داشتند که پیش از آن که به جلگه میاندورود بیایند، خود دارای تمدن، فرهنگ، کشاورزی، ساختمان و دگرگون کردن شکل فلزات، بهره مند بوده و این آگاهی ها را با خود به میاندورود آورده اند.

   کوتاه سخن آنکه سومری ها با خود تمدن و فرهنگ پدیدار در فلات ایران را به میاندورود بین دجله و فرات آوردند و در آن جا به انگیزه آزمودگی هایی که پیش از آن در مبارزه با طبیعت و چیره شدن و رام کردن آن در دشت ایران و کرانه های کوهستانی آموخته بودند. توانسته بودند فرهنگی بسیار پیشرفته را پی ریزی کنند.

   ثعالبی در کتاب اخبار ملوک الفرس جستارهایی پیش گویانه آورده که کندوکاو امروز، گفته های او را به درستی روشن می سازد. وی چنین می نویسد: فرمانروایی کهن ترین فرمانروایی جهان و پادشاهی آن کشور با دوام ترین پادشاهی هاست و همه پدیده های سودمند که انگیزه با فرهنگ شدن انسان است به پادشاهان و مردم ایران منسوب است. وی شیار کردن زمین (شخم زدن)، گله داری، رمه بانی، دژ سازی، بنای شهرهای زیبا، پدید آوردن ابزار جنگ، سازوکار داوری و دادگری، برپا کردن جشن ها، شکار، آموزش جانوران و اهلی کردن آن ها، پدید آوردن ابزار موسیقی چون چنگ (سنج) و فن پخت و پز را به شاهان و مردم ایران نسبت می دهد.

   پروفسور پوپ درکتاب هنر ایران مِ نویسد: فن کشاورزی، فلز کاری، مبانی اندیشه های دینی و فلسفی و نوشتن و دانش اعداد و اخترشناسی و ریاضی از سرزمینی که امروز خاورمیانه خوانده می شود و بویژه در کرانه های ایران آغاز گشت و باز می گوید سر چشمه بسیاریی از این کارهای فرهنگی از فلات ایران بود.

   پروفسور آی لیف (ILiffe) در کتاب میراث ایران می گوید: تا جایی که تاریخ تا کنون به ما نمایان شده به جز از ملت یهود هیچ ملت شرقی دیگری تا این اندازه در ترکیب دادن تمدن و فرهنگ امروزی و اندیشه بشر مانند ایرانیان نشانه گزار نبده است .

   فون لوکوک درکتاب (گنجینه های زیر خاک در ترکستان چین) ایرانیان را نخستین توده با فرهنگ آسیا می داند.

   در کتاب (خلاصه عجایب) کریستین سن چنین می نویسد: همه تیره های انسانی، برتری ایرانیان را پذیرفته اند به ویژه در کمال دولت و تدبیرهای عالی جنگی و هنر رنگ آمیزی و پختن خوراک و آمیختن دارو و روش پوشیدن تن پوش و سازمان های شهری و آراستگی در نهادن هر چیزی به جای خود و شعر و ترسل و نطق و خطابه و نیروی خرد و کمال پاکیزگی و درست کاری و ستایش که از پادشاهان خود می کردند، در همه این کارها برتری ایرانیان بر توده های جهان روشن و مورد پذیرش بود. تاریخ این قوم سرمشق کسانی است که پس از ایشان به آراستن کشورها می پردازند.

   دکتر کریستین ویلسون آمریکایی در کتاب تاریخ صنایع ایران می نویسد: بخش صنایع، ایران راهنمای همه جهان بوده است. هوش و پیشوایی ایران در جهان مورد گواهی دانشمندان و کارشناسان اهل فن می باشد.هنر، اساسی ترین و پر ارج ترین کوشش توده ایرانی و گرانبهاترین خدمت آنان به تمدن و فرهنگ جهان است. پیامبر اسلام درباره ایرانیان چنین می گوید: اگر دانش در ستاره ثریا باشد مردانی از ایرانیان بدان دست می یازند.(سفینة البحار- حاجی شیخ عباس قمی، ج 2 – ص 356 – ماده فرس – جامع صغیر سیوطی، ج 2 ، ص 434 و مسند ابن حنبل) و در جایی دیگر می فرماید: اگر ایمان در ستاره ثریا باشد ایرانیان بدان دست می یازند.

   گیرشمن در کتاب ایران از آغاز تا اسلام می نویسد: ایرانیان نخستین ملتی بودند که امپراتوری جهانی پدید آوردند و روح دادگری و آزادمنشی را که تا آن زمان بر بشر ناشناخته بود گسترش دادند.

امیل گروسه در کتاب روح ایران می نویسد: ادبیات ایران از سرچشمه کمال دل نشین انسانی و ابدیت اندیشه و سخن الهام گرفته و نشانه هایی پدید آوردند که بیشتر از نشانه های یونان و روم، جهان را برخوردار کرده است.

   پروفسور پوپ در کتاب شاهکارهای هنر ایران می نویسد: هنگامی که اروپا در نادانی و تاریکی اندیشه به سر می برد، فرهنگ و هنر ایرانی پیش از اسلام و پس از آن نیمی از جهان را نورانی ساخت و کرچه کرانه های دیگر در این بخش انباز بودند، ولی سر چشمه اصلی و ریشه این نور، ایران بود. در جای دیگر می گوید: بزرگترین سرچشمه و بادوامترین و ممتازترین خدمت ایران به جهان در رشته صنایع بوده است.

   امیل گروسه در جایی دیگر در کتاب روح ایران می نویسد : ایران حقی بزرگ به گردن بشریت دارد، زیرا به گواهی تاریخ، ایران با فرهنگی نیرومند و توانمندی که در پیمایش هزاره ها و سده ها پدید آورده وسیله دوستی و همبستگی و هم آهنگی را میان ملت ها و توده ها پدیدار ساخته. بر نشان گذار اندیشه و فرهنگ ایران، نژادهای گوناگون، دارای ایمان و باورهای هم انباز شده اند. شاعران ایران، جهانی را بهره مند نموده اند و ... عارفان ایران با پیدایی این که پیش از اسلام، زرتشتی و پس از اسلام، مسلمان شده اند، همان اندازه دل یک مسیحی را به تپش در می آورند که دل یک برهمن را. به همین انگیزه از آن ِ همه بشریت هستند.

   پروفسور آربری در سخنانی که در لندن ایراد نمود چنین گفت: به نظر من پر ارج ترین خدمت ایران، خدمت هایی است که آن کشور برای لذت و بهره مندی از زندگی انجام داده است. ایران هیچگاه، تانک یا هواپیما یا بمب نساخته، بلکه وسایلی پدید آورده که مرد و زن بتوانند با خوشرویی و اخلاق نیکو با یکدیگر زیست کنند و بازرگانی از یک کرانه به کرانه دیگر جهان، آزادانه جریان داشته باشد. صنعت، دانش، پزشکی، شعر، نقاشی و موسیقی یعنی همه چیزهایی که به زندگی ارج و ارزش می دهد، هدیه ایرانیان به جهان است.